- خو بییتن
خواب به چشم آمدن، خواب آلود شدن
معنی خو بییتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درست کردن چوب بست، برای مثال ز بهر چهارطاق رفعت اوست / که گردون بسته از هفت آسمان خو (نزاری - لغت نامه - خو)
ادرار داشتن، دچار ادرار شدن
ترسیدن، به واسطه ی ترس از جایی جستن
جاری و روان شدن، غلتیدن در سراشیبی
درد گرفتن استخوان
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
خشمگین شدن
به پشت گرفتن
استقامت کردن، بنیان گرفتن
در حال کار کردن، روان و جاری بودن
گام برداشتن
مغرور شدن، فاسد شدن غذا
رنجور شدن، تحلیل رفتن
روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن.، آب گرفتن میوه و، پر کردن ظرف از آب، آب دار شدن میوه
دویدن
بردوش گرفتن
غلتیده شدن
از کسی خط مشی گرفتن
آغاز، آغاز و شروع دوباره ی کاری، طرح چیستان، برقرار شدن
خون گرفتن، حجامت کردن
شتاب گرفتن
زیر گرفتن، سواره از روی چیزی گذشتن
خواب آلود شدن
اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن، ته گرفتن غذا، نشستن برف بر زمین، بلند کردن، شالوده ریختن، اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن
بلند کردن
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
بر راه و رسم کاری تسلط داشتن
قلق کسی را به دست آوردن، طبع کسی را فهمیدن
چک بییتن
سهم خود را گرفتن دریافت حق و حقوق
خواب دیدن، رویا دیدن، محتلم شدن، انزال شدن در خواب
رها کردن، از دست دادن، کمک کردن
جلوگیری کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفتن
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن